ستیلاستیلا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

♥ هر دم و بازدم من♥

ستیلا به معنی پاکدامن و بانوی بزرگوار یکی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها می باشد

بوسه هات!

عزیز دلم سلام.نفس مامان جونی تازگیها یه کار جدیید یاد گرفتی! هرچی رو که می خوای برداری اولش میای چند تا بوس میدی به مامان بعد یواشکی گردنتو کج می کنی و می ری اون رو بر میداری و دوباره میای لباتو غنچه می کنی مزاری رو لب مامانی و بوس میکنی.آی الهی مامان جون فدای تو بشم عزیزم. مثلا امروز داشتم یه سرافون برای خودم میدوختم که با اصرار بیش از حدت تو رو هم نشندم روی میز چرخ خیاطی ام.دیدم هی لباتو غنچه می کنی و بوس میدی!پیش خودم فکر کردم حتما یه چیزی می خوای!که حدسم درست از آب در اومد.بشکاف رو می خواستی.وقتی هم برش داشتی یه بوس دیگه دادی بهم.بوس بوس بوس نفسم.
21 مرداد 1392

تو وکارهایت!

دوتا دستای کوچولوتو به هم میرسونی و بعد کف دستتو رو به بالا باز می کنی و میگی نیسسس یعنی نیست! میگم دختر مامان کیه؟با کف دست کوچولوت می زنی به سینه ات.یعنی من!   راه به راه اخم میکنی و می گم ستیلای من اخم نکن ،بخند! اون لبای خوشکلتو باز می کنی می گی هاها هاها !  همین که در باز می شه می گی د----لام . دلام یعنی سلام! عاشق کلید هستی.دستمو می کشی با مامای مامانی گفتن منو می بری سمت جاکلیدی و کلید رو نشونم میدی و میگی این این. بهت میدمش و با اینکه دستت به قفل در نمی رسه روی در تلاش می کنی کلید بندازی و بازش کنی.بعد که خسته می شی میندازیش زمین و می دویی میری با یه چیز دیگه بازی میکنی.  از هرچی که م...
18 مرداد 1392

تیتیلای من

طناز مامانی می بوسمت. اینقدر شیطون بلا شدی ستیلا!با یه بوسه هم آدم رو رام خودت می کنی! بهت می گم بگو ستیلا میگی تی تی ----- تیتیلا ! تو رو روی پاهام می نشونم و می گم الاکلنگ تیشه ستیلا برنده می شه و قتی خسته می شم و می زارمت پایین،میای روی پاهام وای می ایستی می گی الا  الا !یعنی دوباره الاکلنگم بده! هفته ی گذشته عزیز و عمه ات اومده بودند دو روز موندن و رفتند.پسر عمه ات صائب می رفت روی سرسره سرپا میموند الان تو هم یاد گرفتی و می ری بالای سرسره ات و یاعلی یاعلی گویان سر پا وای می ایستی بعد صدام می کنی مامانی ،ماماجی !که منو نگاه کن!بعد که میام سمتت  دو تا دستاتو باز می کنی و خودتو میندازی توی ؟آغوشم و یه بوس می دی و همه ...
18 مرداد 1392

19 رمضان

امروز 19 ماه رمضان هستش.دیشب شب قدر بود... من متاسفانه مسجد نرفتم.نه اینکه دلم نخواد،نه،بابایی نبرد منو.تنهایی هم که نمیزاره برم! وقتی تو خوابیدی،حدود ساعت 2 نیمه شب خودم تنهایی توی اتاقت نماز و دعاهای مخصوص این شب عزیز رو خوندم و تو خلوت خودم برای خودم گریه کردم.امیدوارم خدا قبول کنه. مجرد که بودم همیشه می رفتیم مسجد محلمون و دوستان با هم جمع می شدیم یه گوشه و با هم دعا می خوندیم.اما از وقتی که ازدواج کردم همه چیز من شد تنهایی... امان از همسایه ها سلام یکی یه دونه ی من.دیشب ساعت 21 و 30 بود که خوابیدی.من کلی خوشحال شدم که ستیلای من زود خوابیده.منم تشکمو پهن کردم که بخوابم.همینکه دراز کشیدم زنگ آیفون به صدا در اومد.همسایه ها کلید یادش...
6 مرداد 1392

نیم ساعت خوابیدی!!!

سلام عزیز دلم.دیشب نیم ساعت خوابیدی و بعدش یه پشه ی بد درست پشت پلک راستت رو نیش زد تو هم بیدار شدی.بعدش تا 2صبح بیدار بودی...منم با تو... اما الان خوابی خدا رو شکر ولی من هر کاری می کنم دیگه خوابم نمی بره.سر درد هم دارم!!! قربون چشمات بشم من الهی.هفت تا بوس... بن بن بن سلام قند مامانوخوبی ستیلای من.دیشب که بابایی از سر کار اومد خونه رفتیم بیرون.کالسکه نبردیم و تو ه ماشالله فقط بدو بدو می کردی.ای جونم!!! عزیزم برات بن بن بن خرید.البته مقدماتیشو.وقتی بازش کردم با دو بار نشون دادن کارتها بهت تقریبا اسم همو رو یاد گرفتی!وقتی می گفتم مثلا بابا فوری بین ٣٠ تا کارت عکس کارت بابا رو بر میداشتی به میدادی. الهی قربوننت بشم. دوستت دارم. [موض...
2 مرداد 1392

یک روز هستیم،یک روز نیستیم.

سلام عزیز دلم.دیروز دم ظهری رفتیم خونه ی خاله جون.اونجا کلی شیطونی کردی.بهتره بگم از خواب که بیدار می شی تا شب وقت خوابیدن یه لحظه نمیشینی و همش سرپایی!!! عصر با خاله رفتیم آرایشگاه.موهامو رنگ کردم.موقع برگشتنمون زن پسر عمه ام "علی آقا"با دخترش اومده بودند آرایشگاه.اونها هم سال گذشته پسر جوونشونو بر اثر تصادف از دست دادند.بعدش ما خداحافظی کردیم و اشتیم میومدیم خونه که یه چیزی خیلی حالمو گرفت.چند روز پیش از یه مغازه که فروشنده اش چند تا پسر جوون بودند برات شیرکاکائو خریده بودم ولی دیروز توی راه دیدم که براش حجله گذاشته بودند.تمام تنم مور مور شده بود.یاد علی افتادم وتوی خیابون بغضم ترکید ولی خودمو کنترل کردم آخه کی از دل دیگری خبر داره.خدا ا...
1 مرداد 1392