ستیلاستیلا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

♥ هر دم و بازدم من♥

ستیلا به معنی پاکدامن و بانوی بزرگوار یکی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها می باشد

ستیلا غذا می خورد

سلام دخمل نازم.دیشب فتو چینی درست کردم با یه کاسه ماست و گذاشتم جلوت و گفتم بخور!!!چون می خواستم برای مسابقه ی نی نی وبلاگ ازت عکس بگیرم.ماشالله تو هم تا میتونستی خوردی و ریخت و پاش کردی!این هم چند تا عکس از غذا خوردنت. و این هم عکسی که برای مسابقه ارسال کردم. ...
14 اسفند 1392

سرسره بازی_دوچرخه سواری

سلام ملوس مامان،دخمل لوس مامان.خوشکل و ناز مامان.الهی مامان فدات شم.چند هفته ای هست که برات سرسره خریدیم و تو راه به راه میری روش و سر میخوری پایین.وییییییییییییییییییژ!!! این هم یه عکس از سرسره بازی دخمل ناز مامان.   ...
14 اسفند 1392

اولین شب که روی تختت خوابیدی.

سلام عزیز دلم.دیشب برای اولین بار یک شب کامل رو روی تخت خوابیدی!!! اما من تا صبح هزار بار بیدار شدم خوابیدم بیدار شدم خوابیدم.... دوروبرت رو هم اینقدر متکا و بالش گذاشتم که نیفتی پایین!آخه تختت قبلا نوزاد نوجوان بود و چند وقتی هست که قسمت نوزادشو برداشتیم.آخه خودتو پرت می کردی پایین! ...
14 اسفند 1392

گوشواره ات گم شده!

ستیلا جونم باهم رفتیم خیابون و وقتی برگشتیم خونه.بعد از نیم ساعت که خواستم بهت شیر بدم متوجه شدم اویز گوشواره ات نیست.کل خونه و پارکینگ و کوچه رو گشتم اما پیدا نشد.دیگه دوباره نرفتم که خیابان رو بگردم!!!شاید رد بلا بوده.فدای سرت.میریم تعویض می کنیم ولی این دفعه آویز نمی خرم برات. عشقمی. 5/5/92 ...
14 اسفند 1392

ستیلا و ماشین برقی_اخم ستیلا

  چند روز پیش چون گلوم عفونتی شده بود رفتیم آمپول بزنم موقع برگشتن به خونه خیلی اتفاقی به بابایی گفتم بیا یه کم ستیلا رو سوار این ماشین برقی ها ی موزیکال کنیم ببنیم عکس العملش چیه؟!دختر نازم اول سوار نمیشدی بعد که سوار شدی دیگه پایین نمیومدی!!ولی معلوم بود خیلی خوشت اومده بود چون خیل با ژست فرمانشو می گرفتی و می خواستی راه ببریش. انشالله یه روز سوار ماشین واقعی خودت بشی!برای مامی بوق بزنیا!!!!   ...
14 اسفند 1392

زنده یاد علی

آفریده : 02/12/68 آرمیده : 31/01/91 این عکس دایی علی هستش.علی عزیزم هرگز هرگز هرگز از یادمون نخواهی رفت. روحت شاد و یادت گرامی. اللهم صلی علی محمد وآل محمد ...
14 اسفند 1392

سرت داد کشیدم ناراحتم...

سلام نفس مامانی.الهی قربونت برم امروز سرت داد کشیدم خیلی عذاب وجدان دارم.خدایا ازم راضی باش. از توی حمام پودر دستی رو برداشتی و همشو خالی کردی روی تختت.منم اومدم تمیزش کنم که تو هی میومدی توی دست و پام منم یه داد محکم و بلند کششیدم سرت و تو هم زدی زیر گریه.تو رو خدا از مامانی راضی باش.الان بهت شیر دادم و خوابیدی.البته قبلش هم کلی ادا در آوردم و کلی خندیدی و ازت پرسیدم مامانی رو دوست داری گفتی دوستت دالم!!! ستیلا بخداوندی خدا یک تار مو ازت کم بشه من می یرم. بازم ازت عذر خواهی می کنم نفس من.پریشب هم اومدی جای برنجی رو برداشتی و کلی برنج ریختی روی فرش و سرت داد کشیدم اما همون لحظه سرمو گرفت.تا صبح سر درد داشتم.عزیزم نمی دونم این چند روز چم ...
6 اسفند 1392