ستیلاستیلا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

♥ هر دم و بازدم من♥

ستیلا به معنی پاکدامن و بانوی بزرگوار یکی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها می باشد

واژگان ستیلا

نشندست یعنی نشستم! موبل یعنی مبل خیلی قشنگ تر می گی اما نمیشه نوشت!!! نمیئونم یعنی نمی تونم! نمیسه یعنی نمیشه! پوتئال یعنی پرتقال! بششاب یعنی بشقاب! سور سوری یعنی سرسره! مال منه! من من سیتیلا! ببستم یعنی بستم! میداب یعنی مداد کیتاب یعنی کتاب خوددال یعنی خودکار تولا بد یعنی کلاه قرمزی نوشینی نوشیدنی دوخ یعنی دوغ! چشب یعنی چشم پیشانو یعنیی پیشانی دماب یعنی دماغ ممبون یعنی ممنون شکند یعنی شکم ابول یعنی ابرو عمو پولن یعنی عموپورنگ   نیغا نخون یعنی نگاه نکن روسلی بدار یعنی روسری بردار پاتو یعنی پالتو تلاه یعنی کلاه تخفه یعنی تخمه ب...
19 بهمن 1392

نخون!!!

سلام عسل طلای مامان.وای ستیلا اگه بدونی چقدر قشنگ حرف می زنی.دیشب بابایی اومد یه کم اذیتم کنه و بوسم کنه که تو بدو بدو اومدی و زدیش و فرستادیش کنار هی گفتی نخون!!! نخون!!!یعنی نکن!!! وای خیلی شیرین می گفتی!!!نخون!اذیت نخون!مامانی منه! بابایی بد!!! وای خیلی خندیدیم . یا وقتی که ما داریم فیلم تماشا می کنیم تو میای جلوی تلویزیون و میگی نخون یعنی نگاه نکنید! دیروز یه پیشرفت چشمگیر داشتی و اون این که هربار که جیش داشتی میرفتیم دستشویی!!!بجز پی پی که هنوز نمیگی و مجبورم پوشکت کنم.امیدوارم تا شروع بهار پوشک رو ازت بگیرم. دوستت دارم بهانه ی زندگی ام.   ...
4 بهمن 1392

علوسک من!

عسل ناز مامانی!طلای 24عیار من!اگه بدونی چقدر ماه شدی عروسکم.میری پشت جاکفشی قایم میشی و یه ذره می مونی بعدش بلند صدا می کنی علوسک"عروسک"!آخه نیست صدات می کنم عروسک من توهم صدا میکنی عروسک که من بگم عروسک من کجاست؟بعد تو میزنی زیر خنده.الهی قربون خنده هات بشم عشقم. خاله یه بسته ماژیک و یه دفترچه خوشکل برات خریده.آخه تو خیلی به دفتر و قلم علاقه داری.اونا رو برمیداری لای پاهای کوچولوت قایم می کنی بعد ابروهاتو گره میکنی و می گی میداد کو؟کیتاب کو؟ نیست؟قایم شد. بعد درشون میاری و میگی اینجاست.الهی دورت بگردم.ستیلای من تورو گردنبند درست کنم بندازم دور گردنم؟طلا خانوم. ...
2 بهمن 1392

من اگر نباشم...

غ مگین مشو عزیز دلم مثل هوا در کنار توام نه جای کسی را تنگ می کنم نه کسی مرا می بیند نه صدایم را می شنود دوری مکن تو نخواهی بود من اگر نباشم. مادرجون و پدر جون رفتند سلام عزیز دلم.پدر جون اومد دنبال مادر جون و دو شب موند و بعدش جمعه رفتند بهشت زهرا سر خاک دایی کامبیز.بعدش هم رفتند حرم امام خمینی و شب هم اومدند خونه خاله جون.قرار شد شنبه صبح برن شمال.من این سری که مادر جون اومده هیچی حالیم نشد.چون اولش که عمو اینا مهمونم بودند بعدش که تو تب ٤٠ درجه کردی و خدا رو شکر بعد از کلی آزمایش دکتر گفت چیزی نیست!!! و بعدش هم که خودم قبله افتادم.من واقعا بدجور مریض شدم خیلی بد بود.همون شب اول که دکتر رفتم ٤تا آمپول زدم!!!...
1 بهمن 1392

عکس عکس

اینجا رفته بودیم خونه ی خودمون رو ببینیم.این ماشین دوست باباست که ستیلای من داره رانندگی میکنه!  اینجا هم دختر قشنگم مثل همیشه آیفون رو برداشته و داره با کوچه حرف می زنه!!  اینجا هم یه سری از عروسکهای دخترمو گذاشتم دور و برش و عروسک قشنگ من هم اونجا نشسته و ازش عکس گرفتم. اینجا هم تازه از خواب بیدار شده بودی و نشوندمت روی دراور تختت. اینجا داری زور می زنی که در لوسیون رو باز کنی!!! خوابی گلم؟؟؟؟؟ عروسک قشنگ من الان خوابیده... زودتر بیدار شو مامانی می خوایم بریم خونه ی خاله پیش مادر جون.دلم بالا اومده!!!مریم جون هم دلش می خواست بیاد اینجا که دید مهمون داریم نیومد.دلم برای آرشا تپلی تنگ شده.فکر کنم بیشتر از یک ماهه...
23 دی 1392

عاشگم

سلام ناناز مامانی .خوشکل مامانی.اینقدر بزرگ شدی که 12 تا مروارید توی صدف دهانت در اومده عسلم. ستیلا یکی بگو عاشقتم: عاشگم!!! بگو شوهرخاله : شوخاله خیلی از کلمات رو می گی فقط هنوز قشنگ نمی تونی جمله بندی کنی.همین الان هم کنارم نشستی و داری بازی می کنی باهام.یه مداد رنگی دستته که هی میزای پشتت و می گی مداد نیست؟مداد کو؟ بعد برش می داری و می گی اینجااست!!! و بعدش هم می خندی. آخ ستیلای من چقدر دلم تنگ شده بود برای نوشتن توی وبلاگت. ستیلا عاشگم!!! امشب شب جمعه است.خدایا به حق همین روز عزیز همه ی اسیران خاک رو مورد رحمت و مغفرت خودت قرار بده و از عفو گذشتی که به همه داری اموات من رو هم رحمت کن و بیامرز.آمین. ...
19 دی 1392

واژگان ستیلا -ماه مهر

سپدا یعنی سپیده کلیلیلی یعنی کلید آشتا یعنی آشغال دستت دا یعنی دستت درد نکنه پایی یعنی پایین بالا رو قشنگ می گی عما یعنی عمه دایی و عمو رو قشنگ می گی خالا یعنی خاله ماه مهر1392 ...
18 دی 1392

چشم و ابرو میای برام؟!!

عزیز دلم خیلی ناناز شدی،جیگمل  من.یه وقتایی که به یه وسیله دست می زنی که نباید دست بزنی ،دست می زنی،بهت محکم می گم نه!بعدش چشمامو جمع می کنم و یه ریزه اخم می کنم.توی شیطون بلای ناز هم یه وقتایی که می خوای به یه چیزهایی  دست بزنی ،پیشاپیش نگام می کنی و چشم و ابرو میای برام!!! و می گی نه!!!که من چیزی بهت نگم و تو کارتو بکنی!!! بلا بلا طلا طلا 08..07..1392   ...
18 دی 1392

پنجمین مروارید

سلام سلام دختر ناز و قشنگ من. مژده بده که بالاخره بعد از یک هفته رنج و تحمل اسهال و زخمی شدن،مروارید قشنگ صدف دهانت در اومده!سمت چپ،بالا.دندون دوم.مبارکت باشه عزیز دلم. این چند وقته که اسهال گرفته بودی توی خونه بدون پوشک نگهت می داشتم.اما تو اول جیش می کنی بعد داد می زنی مامانی،جیش!خونه زندگیمو نجس کردی!!!منم زیاد ترتیب اثر نمی دم.آخه تا ده 15 روز دیگه اساس کشی می کنیم و فرشها رو می دم که بشورن. دارم از پوشک گرفتن طی 3 روز رو امتحان می کنم.همه کار کردم اما اول جیش و پی پی می کنی بعد میگی!!!انشالله به زودی اول بگی و بعد کاهاتو بکنی!! ...
5 شهريور 1392

امروز

سلام عزیز دلم.امروز ساعت 7و نیم صبح بیدار شدی.فکر کن چه روزی داشتیم امروز.همش نق!همش ناز! الهی مامی فدات شم.دورت بگردم.پیام دادم به خاله گفتم ناهار بیاین اینجا،اما گفت من باقالی پلو باگوشت گذاشتم شما بیاین اینجا.خلاصه منم کارهامو کردم و از اونجایی که عاشق غذاهای خوشمزه هستم رفتیم سمت خونه ی خاله... اما قبلش رفتیم یه لباس فروشی و یه لباس خوشکل و ماه برات خریدم.وقتی رفتیم خونه خاله تنت کردم،کوچیک بود!!بزرگ شدیا!!!عزی------------زم. اینقدر خونه خاله رقصیدی!ناهار درست حسابی نخوردیريا،عصر بهت بادام دادم پرید توی گلوت داشت خفه می شدی،از ترس مردیم و زنده شدیم.بعد از اینکه حالت سر جاش اومد ازت پرسیدم ستیلا ساعت چنده؟گفتی ده!ما خیالمون راحت شد ...
31 مرداد 1392