مهر1390
سلام نی نی من.خوبی عزیزم.از این به بعد باید بگم " جات راحته؟ خوش میگذره؟ " خلاصه بعد از اینکه من بابایی این همه همدیگر رو دوست داشتیم خدا جونی گفت نمیشه که من شاگردای خوبی توی درس عاشقی دارم و بهشون یه جایزه ندم،نامردیه!!باید یه جایزه ی عالی و بینظیر بهشون بدم تا بازهم درسشونو خوب بخونن. این شد که خداجونی تصمیم گرفت چی بده و چی نده...که تورو داد به ما. هووووووووووووووووووووووووووووورا هوووووووووووووووووووووووووورا هووووووووووووووووووووووووورا من و بابا...
نویسنده :
مامان جونی*زی زی*
17:57