ستیلاستیلا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

♥ هر دم و بازدم من♥

ستیلا به معنی پاکدامن و بانوی بزرگوار یکی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها می باشد

پشه نیشت زد!

دیشب یه پشه نیشت زد دخملی مامان.تا ساعت 4صبح هم نخوابیدی و مامانی رو بیدار نگه داشتی. من اون پشه رو سر می برم که دخمل منو نیش زد. الان هم ورجه وورجه می کنی و شیر می خوای.پس بهتره زودتر بیام بهت شیر بدم گوگولی مامان. عاشق خنده هاتم. http://سفر آنی به شمال دختر نازم چطوره؟! عسل مامانی،4شنبه شب من و تو باباجون به اتفاق هم راهی شمال شدیم.مادر جون که شما رو دید نه منو تحویل گرفت نه بابایی رو!! همسایه ی مادر جون هم می گفت مادر جون ستیلا رو خیلی نازش می ده. عصر رفتیم سر خاک دایی علی و خاله رزیتا.بعدش رفتیم خونه ی عزیزی.اونجا زیاد نموندیم.چون می خواستند برن عروسی.بخاطر همین برگشتیم خونه ی مادر جون.شب رو اونجا موندیم و ساعت 8صبح ج...
13 تير 1391

چهل روز شد.

سلام دخمل نازتپلی من.امروز چهل روزه که تو به خونه ی ما اومدی.دختر نازنینم امروز صبح خاله جون اومد اینجا و ما بردیمت حموم و حسابی آب بازی کردی!و غسل روز چهلم رو هم کردیم. حالا دیگه دخملم بزرگ شده!!الان هم داری لالا می کنی ومنم دارم وبلاگ ناز تورو بروز می کننم.تازه فردا می برمت آرایشگاه خاله جون و خوشکلت می کنم،چون فردا شب قراره بریم شمالپیش مادرجونی. عزیز دلم نمی دونم اگه تو نبودی ما چطوری باید داغ رفتن دایی رو تحمل می کردیم. قربون بزرگی خدا بشم که یکی رو می گیره ولی یکی دیگه رو میده! تورو اندازه ی تموم ستاره ها دوست دارم. http://موهای نازت سلام دختر نازم. الان مثل یه پری دریایی روی تختت داز کشیدی و خوابیدیهر چند...
13 تير 1391

31روزه که اومدی.

سلام دختر زیبای من.امروز 31 روزه که تو به این دنیای ... پا گذاشتی و به زندگی غمدیده ی مامانی و خانواده ی مادری ات شادی بخشیدی. خیلی ناز و لطیف هستی گل من.خیلی هم آرومی و مامانی رو اذیت نمی کنی. سفید برفی هستی دخترم! و وقتی گریه می کنی میشی سیب سرخی مامان. دوستت دارم ستیلای من. http://آب بازی سلام ستیلای من.دیشب خیلی بیدار نگهم داشتی.فدای سرت گلم،تو اومدی که من قدر زحمتهایی رو که مامانم برام کشیده بود رو بفهمم!!! صبح وقتی بیدار شدی که همزمان خاله و معین هم اومدند اینجا.بعدش من و خاله جون بردیمت حمام و شما رو شستیم.خدارو شکر و گوش شیطون کر،اصلا توی حموم گریه نکردی و مثل مامانی عاشق آب بازی هستی.زودتر ب زرگ شو که هی هی بریم ...
5 تير 1391

دایی علی رفت.

سلام ستیلا جان. اصلا دستم نمی چرخه که چیزی بنویسم.دلم خیلی گرفته است... یادته بهت یه خبر خوب دادم و گفتم دایی علی اومده؟ حالا می خوام یه خبر بد بهت بدم و اون اینکه دایی علی برای همیشه رفته... دو روز بعد از اینکه دایی خونه ی ما موند از شمال زنگ زدند و گفتند که مامان بزرگم فوت شده و من و بابایی و دایی به اتفاق خاله سودابه و شوهرخاله و معین رفتیم شمال.البته زمانی که ما رسیدیم مراسم خاکسپاری تمام شده بود.شب بود و ما رفتیم خونه ی پدربزرگ.دایی حالش خوب نبود و سرما خورده و بود تب و لرز داشت.بخاطر همین بعد از یکی دو ساعت رفتیم خونه ئ پدر جون.همه خوابیدیم. روز بعد دایی خیلی سرحال شد.با دوستاش قرار گذاشت و رفت بیرون.شب باز که ا...
18 ارديبهشت 1391

ترس

سلام دختر تن ناز من.صبح بخیر ستیلای من.دوستت دارم. عزیزم من دیشب یه اتفاقی برام افتاد که باعث شد از زایمان بترسم.ماجرا از این قراره که عمه فاطی و شوهر عمه و صائب کوچولو اومدند خونمون.من دیشب موقع شام رفتم دیس رو بردارم که توش برنج بکشم،که نمی دونم چطور شد و این وسط از دستم در رفت و افتاد منم خواستم بگیرمش که وسط راه شکست و انگشت مخصوص حلقه ام بریده شد و مثل فواره ازش خون پاشید بیرون... اون لحظه دردی نداشتم اما کم کم شروع کرد به سوز کردن و احساس درد کردم.به روی خودم نیاوردم که درد دارم اما موقع خواب یهو بغضم ترکید.بابایی گفت چیه عزیزم ؟چرا گریه می کنی؟منم دیگه نمی تونستم توی دلم نگه دارم و گفتم که چمه!راستش این که فقط یه انگشته،این...
27 فروردين 1391

معنی اسم

دختر گلم! ستیلا یکی از نامهای حضرت مریم هستش.و به معنی بانوی بزرگواره.من خیلی دنبال یه اسم ناب و غیر تکراری برات گشتم.چند بار هم قرآن رو باز کردم و به اسم مریم برخوردم.اما چون مریم توی فامیل و آشنا زیاد داشتیم بخاطر همین از این اسم که از اسامی این بانوی پاک هستش برای نامگذاریت استفاده کردم.چون هم خیلی زیباست و هم اینکه کمتر کسی این اسم رو داره. http://واکنش به صوت قرآن دختر ناز مامان در چه حاله؟ عزیزم وقتی که قران می خونم یا دارم به قران گوش می دم خیلی زود واکنش نشون می دی و تکون می خوری.خیلی ذوق می کنم گلم!! انشالله خدای قران نگهدارت باشه عروسکم.گفتم عروسکم،یاد بابایی افتادم که همیشه صدام می کرد عروسکم و حالا تو شدی عروسک خونه ی ما.قرب...
25 فروردين 1391

شهریور90

سلام نی نی جونم.خووووووووووووفی؟!؟! فقط چند روز دیگه مونده ماه رمضون تموم بشه.بعدش واسه عید فطر من وبابایی میریم شمال و بعد از یکی دو روز برمیگردیم.وقتی برگشتم حتما برات مینویسم چطور گذشت . الان باباجونی خوابیده و باز مامانی بیدار مونده و دارم از احساسم به تو مینویسم. اینقدر دوست دارم زودتر تو بیای توی زندگیمون که نگوووووووووو و نپرس!برات شبا لالایی بخونم!تو شیطونی کنی ومن هم سربه سرت بذارم!ازم بخوای ببرمت پارک!روزها هی هی بگی که چرا باباجون ناهار خونه نمیاد!بغلت کنم پیشی من! الان بهت بگم گلم،من بچه ی شیطون و بازیگوش رو دوست دارم اما بچه ی غرغرو رو دوستش ندارم.   بابایی همش میگه از بچه ی آروم خوش...
24 فروردين 1391

زردی بعد از تولد!

دختر گلم ،خیلی هراس دارم که بعد از اینکه به دنیا اومدی زردی بگیری! از دکترم هم پرسیدم که چه چیز هایی بخورم که بچه زردی نگیره که گفت ما پزشکها به تاثیر تغذیه بر زردی معتقد نیستیم و بخاطر گروه های خونی هستش که بچه ها زردی میگیرن! امیدوارم تو زردی نگیری عزیز دلم.دوستت دارم. http://نور چشمی مامان چطوره؟ سلام دلبندم. روز بخیر گل من.حالت خوبه عزیزم؟ نفس مامانی دیشب از ترس داشتم می مردم،بگو چرا؟! نصفه شب یهو از خواب بیدار شدم و دیدم که طاق باز خوابیدم.گفتم وای خدای من نکنه بند ناف دور گردن ستیلای من پیچیده باشه.فقط خدا خدا می کردم که تو یه تکونی بخوری و خیالم راحت بشه که شکر خدا تکون که چه عرض کنم، داشتی گرمم به هوا بازی می کردی!!! خیلی خ...
24 فروردين 1391

مرداد1390.آغاز وبلاگ نویسی ام برای تو توی بلاگفا

سلام ناناز مامان!   خوبی گلم.امشب شب قدر هستش،من دعاهامو خوندم از خدا خواستم همه ئ جوونا رو به راه راست هدایت کنه. از جمله دایی علی و عمو قاسم تورو!!!   چون چند وقته من بد خواب شدم ،بابا جونی گفت دیگه نمیذارم بشینی پشت رایانه ات!و عصبانیه!  وای وایی!بابایی دعوام کرد!ولی من بهش قول دادم بعد از ماه رمضون به حالت اولم برگردم و به موقع بخوابم. توهم مثل من باش نفس مامانی.باششششه؟! ٢٩/٥/٩٠     سلام مامان!خوبی گل گل من؟   امشب شب جمعه است و چون بابایی فردا نمیره سر کار،بیداره!داره فیلم ترسناک نگاه میکنه!!وای وای! منم اومدم که با تو حرف بزنم.   بهم قول بده هر وقت بابا خواست ...
20 فروردين 1391

لحظه شماری برای اومدنت

ستیلا ی مامانی،دیروز که رفته بودم دکتر،دکتر بهم گفت که 8 خرداد به دنیا میای. وای اگه بدونی از دیروز تا الان چند بار من این روز ها رو شمردم!!! کاش خیلی زود این یک دو ماه هم بگذره و تو رو تو ی آغوشم بگیرم عزیز دلم. خیلی دوستت دارم زیبای من. http://صبح بخیر ستیلا سلام ستیلا ی مامانی. صبحت بخیر دلبندم.خوووووووووب مثل ماهی قرمز کوچولو توی شکمم این طرف و اون طرف می پریا!! دخمل ناز من بزودی به دنیا میاد و اونوقت دو تایی باهم می شینیم پای کامپیوتر و توی وبلاگ خوشکلش خاطراتشو می نویسیم،باشه نازگل مامانی؟!! [موضوع : ] [ دوشنبه 21 فروردين 1391 ] [ 6:32 ] [ مامان جونی*زی زی* ] [ یک نظر ] ...
20 فروردين 1391