چهل روز شد.

سلام دخمل نازتپلی من.امروز چهل روزه که تو به خونه ی ما اومدی.دختر نازنینم امروز صبح خاله جون اومد اینجا و ما بردیمت حموم و حسابی آب بازی کردی!و غسل روز چهلم رو هم کردیم.

حالا دیگه دخملم بزرگ شده!!الان هم داری لالا می کنی ومنم دارم وبلاگ ناز تورو بروز می کننم.تازه فردا می برمت آرایشگاه خاله جون و خوشکلت می کنم،چون فردا شب قراره بریم شمالپیش مادرجونی.

عزیز دلم نمی دونم اگه تو نبودی ما چطوری باید داغ رفتن دایی رو تحمل می کردیم.

قربون بزرگی خدا بشم که یکی رو می گیره ولی یکی دیگه رو میده!

تورو اندازه ی تموم ستاره ها دوست دارم.

http://موهای نازت سلام دختر نازم. الان مثل یه پری دریایی روی تختت داز کشیدی و خوابیدیهر چند وقت یبار هم لبخندهای معصومانه می زنی. شکلات مامانی دیشب از کاری که کردی خیلی خنده ام گرفته بود.از اونجایی که از بدو تولدت موهای بلندی داری،گاهی وقتا خودت موهاتو می کشی!دیشب داشتم پ.شکتو عوض می کردم که یهو دیدم صدای گریه ات به آسمونا رسید،دیدم که با دستت داری موهاتو میکشی،از یه طرف خنده ام گرفته بود از کارت از طرفی همچین پر زور موهاتو گرفته بودی که من نمی تونستم مشتتو باز کنم. ستیلای من ،تصمیم دارم چله ات یه کوچولو موهاتو قیچی کنم و بعد از اون دیگه هرگز موهاتو کوتاه نکنم.دوست دارم موهات از موهای مادرجون هم بلندتر بشه!راستی مادر جون موهای یکو نیم متری خودشو بعد از فوت دایی کوتاه کرد.دیگه اعصاب نداشت بهش برسه.خاله هم موهای خوشکلشو که بیشتر از نیم متر بود رو بعد از فوت دایی کوتاه کرد.منم قاره توی یکی دو هفته ی دیگه موهامو کوتاه کنم.قراره مدل خاله بشم برای آرایشگاهش وگرنه منم قبل از تولدت از ته میزدمش.ما موهامونو بلند کرده بودیم که عروسی دایی مدل بزاریم.حالا که دایی با رفته دیگه واسه کی و چی موی سرمونو بلند کنیم!!؟ اما موهای ناز تو یه چیز دیگه است.آخه ما دخمل ندیده بودیم که روز تولدش این همه مو داشته باشه نازدونه ی من. عاشقتم. [موضوع : ] [ جمعه 9 تير 1391 ] [ 0:36 ] [ مامان جونی*زی زی* ] [ نظر بدهید ]