نخون!!!
سلام عسل طلای مامان.وای ستیلا اگه بدونی چقدر قشنگ حرف می زنی.دیشب بابایی اومد یه کم اذیتم کنه و بوسم کنه که تو بدو بدو اومدی و زدیش و فرستادیش کنار هی گفتی نخون!!! نخون!!!یعنی نکن!!! وای خیلی شیرین می گفتی!!!نخون!اذیت نخون!مامانی منه! بابایی بد!!! وای خیلی خندیدیم .
یا وقتی که ما داریم فیلم تماشا می کنیم تو میای جلوی تلویزیون و میگی نخون یعنی نگاه نکنید!
دیروز یه پیشرفت چشمگیر داشتی و اون این که هربار که جیش داشتی میرفتیم دستشویی!!!بجز پی پی که هنوز نمیگی و مجبورم پوشکت کنم.امیدوارم تا شروع بهار پوشک رو ازت بگیرم.
دوستت دارم بهانه ی زندگی ام.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی