عکس عکس
اینجا رفته بودیم خونه ی خودمون رو ببینیم.این ماشین دوست باباست که ستیلای من داره رانندگی میکنه!
اینجا هم دختر قشنگم مثل همیشه آیفون رو برداشته و داره با کوچه حرف می زنه!!
اینجا هم یه سری از عروسکهای دخترمو گذاشتم دور و برش و عروسک قشنگ من هم اونجا نشسته و ازش عکس گرفتم.
اینجا هم تازه از خواب بیدار شده بودی و نشوندمت روی دراور تختت.
اینجا داری زور می زنی که در لوسیون رو باز کنی!!!
خوابی گلم؟؟؟؟؟ عروسک قشنگ من الان خوابیده... زودتر بیدار شو مامانی می خوایم بریم خونه ی خاله پیش مادر جون.دلم بالا اومده!!!مریم جون هم دلش می خواست بیاد اینجا که دید مهمون داریم نیومد.دلم برای آرشا تپلی تنگ شده.فکر کنم بیشتر از یک ماهه که همو ندیدیم.حالا خوبه دو تا خیابون اون طرف تر نشستند!!هردومون تنبلیم!! هاها عزیز دلم از صبح که بیدار شدی بی حالی.الان هم که تب داری قربونت بشم.خونه ی خاله هم نرفتیم.مادر جون گفت یه امشبو استراحت کن خستگیت بره فردا خودم میام خونتون. امسال زمستون فقط مریضی کشیدی!!! [موضوع : ] [ دوشنبه 23 دی 1392 ] [ 18:54 ] [ مامان جونی*زی زی* ] [ یک نظر ] مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی