ستیلاستیلا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

♥ هر دم و بازدم من♥

ستیلا به معنی پاکدامن و بانوی بزرگوار یکی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها می باشد

از بلاگفا به نی نی وبلاگ

1391/6/31 13:37
612 بازدید
اشتراک گذاری

بهمن1390

 

بهمن90

سلام خوشکل مامانی.سلام عسل مامانی.سلام یکی یکدونه ئ من.خوبی نفس مامان؟

 

ای شیطون بلا!زدی رو دست داداشی؟؟!! عسل مامان تو دخملی که.دخمل مامانو موش بخوره؟!

قربون دست و پای کوچولوت برم من نفس مامان.وقتی رفتم سونو و تو رو دیدم و خوشکلیهاتو دکتر بهم نشون داد و گفت که دختر هستی خیلی خوشحال شدم عزیز دلم.همچین توی شکم مامانی دست و پا می زدی که نگو.

دوهفته شمال بودم و همونجا هم رفتم سونو گرافی دادم.تازه دیروز برگشتم خونه ی خودم.این دوهفته دلم داشت بالا میومد که نمی تونستم به وبلاگ ناز نازیم سر بزنم.حوصله کافی نت رفتن هم نداشتم دخمل مامان.

بابایی اینقدر خوشحاله که تو دختر هستی.همش نازت می کنه و میگه دخمل بابا،دخمل بابا!!

مادر جون و خاله و عمه هم خیلی ذوق کردند.اما عزیزی نه ابراز خوشحالی کرد و نه ابراز ناراحتی!

عسل مامان،مهم اینه که سالم هستی.خوشکل من.١٠/١١/٩٠

اسمم چیه؟:

دخمل مامان،اینقدر اسم انتخاب کردیم من و بابایی و مادر جون و خاله و معین اما فعلا از تنها اسمی که خیلی استقبال شده رها هستش.بنابراین تو رهای مامان و بابا هستی گلم.و تا زمانی که به یه اسم زیباتر بر بخوریم و یا به دلمون بشینه،رها صدات میکنیم.١٠/١١/٩٠

مامان خیاط:

 سلام دخمل مامانی.حالت خوبه خوشکل من؟الهی مامان فدای خوشکلیهات بشه قند عسلم.

 

 

پریروز رفتم خیابان و یه دوری زدم و وقتی داشتم میومدم خونه،رفتم کلبه ی کودک و یه دست بلوز و شلوار دخترونه ی خوشکل برات خریدم.اینقدر کوچولو و نازه که نگو!!!آدم دلش میخواد بخوردش!!!

 

تازه مامانی هم داره هنر به خرج می ده و راه براه واست پیراهن کوچولو درست می کنه!

 

بالاخره مامان خیاط داشتن واسه همین چیزها خوبه دیگه!!

 

دخمل من ،ناز تورو من بخووووووووووولم؟١٢/١١/٩٠

فدات بشم من؟:

سلام دخمل مامانی.حالت خوبه عزیز دل من؟جات گرم و نرم  هست خوشکل مامان؟

 

 

مامان فدای ناز و اداهات بشه الهی.کی میشه خرداد بیاد و تو بیای و من فدات بشم؟ها؟

 

ببخش یه چند روزی نتونستم بیام و بهت سر بزنم.سیستم قاطی کرده بود تا اینکه یکی، دیروز اومد و ردیفش کرد!!

 

آخه رهای مامانی رو موش بخوره یا نخوره؟!

 

خوشکل مامان،از وقتی از شمال اومدم یه جوری ام.همش دلم میخواد دوباره برم پیش مامانم!!!نیست خیلی وقت بود نرفته بودم،واسه همون هوایی شدم.امروز مادر جونی زنگ زد و گفت داره برف می باره اونجا.

 

راستی خاله ئ ماهک(دختر عموت) حامله است و امروز رفت سونو گرافی،دید که هردو تا قل از بچه هاش دختر هستند!آخه ۲قلو باردار بوده.منم ۲قلو خیلی دوست  دارم اما توی نسل ما کسی ۲قلو نیاورده تا من دومیش باشم رهای مامان.

 

آخه مامانی:من یکی یک دونه ئ تو هستم.دوقلو می خواستی چی کار؟؟

 

آخ فدای حرف زدنت بشم من.بوووووووووووووس١٦/١١/٩٠

خوش بگذرون دخترم:

سلام خوشکل مامانی.فدای لگد زدنات بشم من عسل من.خوب واسه خودت می چرخی تو شکم مامانی!کیف کن عزیز دلم.تا می تونی خوش بگذرون گل گلی من.

 

 

امروز می خواستم یه سر برم خیابون و یه چیزهایی برات بخرم.اما اینقدر هوا سرده که نمیشه از جات تکون بخوری.تا اینکه غروب که باباجون اومد یه سر رفتیم با ماشین دور زدیم و زود برگشتیم خونه.

 

مادر جون امروز زنگ زد و می گفت دیشب توی شمال زلزله اومده بوده.البته خدارو شکر خسارتی نداشته و فقط خونه لرزیده.

 

خدایا توی این سرمای زمستون،تو رو به بزرگیت قسم،بلا سر مردم نازل نکن.دوستت دارم خداجونم.

 

رهای مامان،الان چند شبه دوباره تا ۲-۳ شب بیدارم!از طرفی صبح هم از سرو صدای همسایه ها زود از خواب بیدار میشم.کلافه شدم دخملی من.

 

خاله زنگ زد و گفت معین کارنامه اش رو گرفته و ممتاز شده.

 

عمه هم زنگ زد و نازت داد و برای آخر هفته دعوتمون کرد.

 

من و بابایی هم تو رو خیلی دوست داریم دردانه ئ من.١٧/١١/٩٠

تورو تو خواب دیدم:

سلام دخمل مامانی.خوبی رها جونی من؟

 

 

دیشب توی خوابم دیدمت.یه ذره بودی!!چشم و ابرو مشکی و سبزه.اینقدر بانمک بودی که دلم می خواست بخولمت جیگر!یه بلوز بافت پوشیده بودی با یه شلوار جین.یه گوشواره ی ناز هم تو گوشت بود.الهی من فدای گوشواره ات بشم خوشکل من.

 

دم ظهریه برف می بارید.یه کم هم نشست روی زمین.اما الان هوا آفتابی شده و لی سرده!!!

 

منم ناهار خونه ی همسایه بودم.آش درست کرده بود و دعوت کرد که برم خونه اش.

 

به مادر جون و بابابزرگ زنگ زدم و می گفتند شمال هوا بارونیه.

 

یه کم دلم گرفته است و لی نمی دونم چرا.

 

یایایی هم یه هفته رو مخم راه رفت تا راضیم کنه که برای ماشین سیستم نصب کنه ولی من راضی نمی شدم.امروز زنگ زد خوشحال بود و فکر کنم خریده باشه!میگه هدیه ئ تولدمه که تو برام خریدی دیگه!!!فکر کن چه بابایی زبون بازی داری تو دخمل.

 

روزی چند بار باید زنگ بزنه و قبل از سلام بگه : دخمل چطوره؟!

 

رها جونی می بوسمت مامان.١٩/١١/٩٠

٦ماهگی:

سلام دخمل نازم.خوبی خوشکل مامانی؟19بهمن رفتی توی 6ماهگی عزیزم.قربون اون تکون خوردنات بشه مامانی.عسلم اگه بابایی نمیاد و چیزی برات نمی نویسه ازش دلگیر نشیا!اینقدر نازت می کنه که نگو.خیلی خاطرتو می خواد دخملی من.وقتی بهش میگم بیا برای رها بنویس و باهاش حرف بزن میگه نه بابا باید خودش باشه که به خودش رودر رو حرفامو بگم!!! عزیز دل مامانی این روزها هوا اینقدر سرد شده که نمی شه از در خونه بیرون رفت.تلفن ها هم مدام اشغال هستند و نمیشه به اینترنت وصل شد.واسه همین مجبور میشم که حرفامو بنویسم و هروقت که شانس یارم بود و وصل شدم به اینترنت اونا رو به وبلاگت منتقل کنم.

 

 

امشب می ریم خونه ئ عمه فاطی.البته برای شام امشب خونه ئ یکی از دوستای بابایی که ازقضا خونه اش نزدیک خونه ئ عمه هستش دعوتیم بعدش می ریم خونه ی عمه و دوروز اونجا می مونیم.آخه شنبه هم تعطیله بخاطر 22بهمن ماه،روز آزادی ایران!

 

خوشکل مامان یه دنیا دوستت دارم امیدوارم سلامت باشی عسلم.الان دو روزه که خیلی شکمم درد می کنه و امیدوارم فقط برای این باشه که تو داری بزرگتر میشی و جات تنگه و بخاطر همین خیلی تکون می خوری و تکونات باعث شکم دردم میشه. دخمل من ناز داره؟

 

نازش خریدار داره؟

 

دخمل من خوشکله؟

 

الهی فدات بشم .٢٣/١١/٩٠

نوبت دکتر:

 

سلام دختر ناز من.حالت خوبه عزیز دل من؟جات گرم و نرم هستش یکی یکدونه ئ من؟

 

همونطور که گفته بودم دیروز و پریروز رفتیم کرج خونه ی عمه فاطی و عمو محمد و دوست بابایی.خوش گذشت!چون فقط خوردم و خوابیدم!!!

 

دیشب هم اومدیم خونه و الان از گرسنگی خوابزده شدم بیدارم.باباجون هم رفته سر کار.منم تا 2ساعت دیگه می رم دکتر.آخه واسه دخمل گلم نوبت دکتر دارم رها جون عزیزم.٢٣/١١/٩٠

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد و ساقی
4 مهر 91 8:05
سلام.چه جالب که اول فکر می کردین پسر بعد هم دختر شد.منم اسم رها رو برای ساقی انتخاب کرده بودم که استقبال نشد.


آره!!!