تو ...
سلام دختر زیبای من.تنها بهونه ی من برای زندگی...
عسل مامان ،تا دلت بخواد شیطون بلا شدی گلم.همی نکه می گیم بریم آب بازی بدو بدو میری دم در حمام و هی میکوبی به در و می گی آب بادی آب بادی!!
تازه !!روی زمین جا نیست تو بشینی و بازی کنی ،می ری روی میز عسلی میشینی و صدا می کنی ماما جی! ماماجی،یعنی مامان جون منو نگاه کن!!!یه وقتایی هم که نگاهت نمی کنم با صدای بلند داد میزنی مامی!!!ایناااا!!!از دست تو جای دستمال کاغذی و سطل آشغالشو گذاشتم بالای میز عسلی اما الان دیگه جای اون هم امن نیست چون می ری بالای میز و دستمال بر می داری و می گی بیا!!من نمی فهمم چرا اینقدر دستمال کاغذی برای بچه ها جذابیت داره!!!
هر وقت غذا می خوری و دستات کثیف میشن و می گم ستیلا بدو بریم دستاتو بشوریم،بدو بدو می ری دم در دستشویی و محکم میزنی به در که من بیام و دستاتو بشورم.تازگیها هم یاد گرفتی که دستتو میبری سمت جامایعی که برات مایع دستشویی بریزم روی دستت و شما دستاتو بشوری خانوم!
خلاصه خیلی خوردنی شدی یگانه ی من.