اولین بار رفتی پارک،بازی!
سلام عزیزم.امروز عصر باهم رفتیم سالن زیبایی خاله جون.حدود ساعت 17و نیم بود که مریم جون مامان آرشا پیام داد که میره پارک و اگه ماهم دوست داشتیم بریم،ما هم رفتیم و تو برای اولین بار سوار سرسره شدی!حس خوبی داشتی و کاملا از ظاهرت مشخص بود.همچین ذوق کرده بودی و می خندیدی.الهی فدات بشم.الاکلنگ هم سوار شدی اما از سرسره بیشتر استقبال کردی.
می بوسمت دختر زیبای من.بووووووووووووووووس.16/2/1392
اولین دندونت در اومده! سلام دختر زیبای من.ناناز مامان امروز همش تب داشتی و دوست داشتی فقط تو بغلم باشی.همچین خودتو لوس می کردی که آدم دلش می خواست بخوردت!هوووووم! زنگ زدم به بابایی گفتم از سر کار که داره میاد برات قطره استامینوفن بخره.شب تنت خیلی داغ بود و مژده اینکه دندونت نیش زده عزیزم!اولین دندونت*دندون سمت چپ پایینی*هستش.فدات شم.لثه ات قشنگ سفید شده.مبارکه عزیزکم. شب یه کم گندم گذاشتم،به رسم قدیمی ها که میگن اگه گندم بپزیم بچه آسونتر دندون در میاره. خدا کنه بدون هیچ رنج و بیماری مروارید های سفیدت در بیان عروسکم. ستیلا خانوم الان دیگه منو * ماممی* صدا می کنه.بابایی رو هم *بابی و بابا *صدا می زنی.همشونو با تشدید ادا می کنی دلبندم.23/2/1392 [موضوع : ] [ دوشنبه 3 تير 1392 ] [ 18:12 ] [ مامان جونی*زی زی* ] [ نظر بدهید ] مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی