آبان1390

سلام مامانی فدات شه.خوبی گل من؟جات راحته نی نی جون نخودی من؟!

امروز رفتم سونوگرافی.بابایی هم اومد بامن.وای که چه بابای کم حوصله ای داری.چون دکتر دیر کرده بود ده بار گفت که چه اشتباهی کردیم بچه دار شدیم!مملکت قانون نداره!!

فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکر کن....

وقتی رفتم نوبت بگیرم خانم منشی گفت دکتر 9 و نیم میاد،از ساعت 9شروع کن به آب خوردن تا مثانه ات پر باشه.آه عزیزم من هم از ساعت نه شروع کردم به نوشیدن آب و آب میوه.اما چشمت روز بد نبینه،ساعت شد نه و نیم دکتر نیومد.شد 10 دکتر نیومد.شد 10 و نیم دکتر خان تشریف آورد حالا منو داری !دارم منفجر میشم از بس آب خورده بودم.از طرفی به بابایی میگم بذار برم ازیه جای خوب و برگردم میگه نه ده دقیقه دیگه طاقت بیار الان نوبت تو میشه.من اما حتی یه دقیقه هم نمی تونستم دووم بیارم.دیگه محلش نذاشتم و رفتم.اوه نمی دونی چه حسی داشتم وقتی رفته بودم یه جای خوب.قربون خدا بشم چه دستگاهی ساخته انسان رو!!!

همینکه  بیرون اومدم منشی صدام کرد.تند تند فقط سه لیوان آب خوردم و رفتم دراز کشیدم روی تخت و دکتر خان اومد و ازم سونو گرفت و گفت که نخودی شما یک ماه و نیمه است.منم همینطوری حساب کرده بودم!

گفت که قلب و حرکاتش منظمه و سالمه.

خدا رو شکر.

نتیجه ئ اخلاقی که از اولین سونوگرافی گرفتم این بود که:

1-سه لیوان آب کافیه نه 1200 میلی لیتر!

2-نباید دفعات بعدی که میرم دکتر باباییت رو با خودم ببرم،چون خیلی کم حوصله است!

و اما جواب سونو رو بردم به دکتر یاسینی نشون بدم که منشی گفت دکتر نیومده وفردا بیارش.گفتم جواب نشون داده که کاملا جنین  یا همون نخودی من سالمه.گفت پس نیازی نیست فردا بیاریش.19آبان که نوبتته بیارش.

و این شد که منم اومدم خونه ناز گل من!٢/٨/٩٠

سلام نازدونه ی مامان و بابا.عزیز دل ما چطوره؟نفسکم نازدونه کلمه ای هستش که بابایی همش به من میگه و منم الان به تو گفتم!!!

مامانی قربونت بشم،خیلی شکم و پهلوهام درد میکنه!بعد یه کم هم که می خوام توی خونه ورزش کنم که از این حال و هوا در بیام ،می ترسم به تو آسیب برسونم.هرچند فقط چند تا حرکت ساده ی ایروبیک هستند.خیلی وقت هم هست که باشگاه نرفتم ،خیلی سنگین شدم.می ترسم همینطوری ادامه پیدا کنه و من خیلی خیلی چاقالو بشم!آخه فقط می خورم و می خوابم دیگه!

تحرک ندارم که.آخه اینو هم بگما نی نی ،دلم می خواد مثل همیشه برم پیاده روی اما ده دقیقه که راه می رم شکمم درد میگیره و ترجیح می دم خونه نشین باشم.

نی نی جونی نذار مامانی تپلو بشه!!!باشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟!!

                                                                     بابای١٢/٨/٩٠

سلام دردونه ی من.سلام گل منگولی من.سلام نفس مامان و بابایی.

عزیزم تو راحتی تو خونه ی کوچولوت؟!منم راحتم با شکم دردهام!!!الان ساعت ۵:۴۰دقیقه ی صبحه.تازه بیدار شدم و نمازم رو خوندم و نشستم و دارم با گل گلی خودم حرف می زنم.بابایی هم تا الان بیدار بود و داشت فیلم نگاه می کرد.الان فکر کنم می خواد بخوابه!!

گرسنه ام شده ،دارم نون و پنیر می خورم!ماشالله خوش خوراک بودم الان خوش خوراک تر هم شدم.می دونی چرا؟ به یمن قدم های کوچولوی نی نی نازم دیگه مل مل مامانی.

دیشب منو بابایی رفتیم خیابان دور زدیم.یه سرویس خواب دیدم برات ،ماه!خیلی خوشم اومد ازش.اما نخریدمش.می ترسم عجلگی بخرم بعد یکی دیگه ببینم و از اون هم خوشم بیاد!!!حالا کو تا بیای!می خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم برات...١٣/٨/٩٠