بیادت هستیم علی
سلام.
خواب بودم ،یهو اون لحظه ای جلوی چشمم مجسم شد که پرستار ها یکی یکی از اتاق احیا بیرون میومدند و سرشون رو تکون می دادند.همون لحظه ای که همه رو ول کردم و بدو بدو رفتم تو اتاق که علی رو ببینم اما بیدار نشده بود...دراز کشیده بود...بی خیال دنیا شده بود.صداش کردم ...عی علی بیدار شو...اما رفته بود...
سال ٩١ خیلی بد بود...
امسال دومین ماه رمضونیه که علی پیش ما نیست.چشیدن مرگ نزدیکان چقدر تلخه.دلم می خواد یه بار دیگه بغلش کنم.یاد اون روزی افتادم که اومده بود خونمون و وقتی کنارش دراز کشیده بودم می خواست بغلم کنه درواقع می خواست شکممو که تو توش بودی بغل کنه،خیلی دوست داشت ببیندت،اما نشد...هرچند دایی علی تورو میبینه اما ما نمیبینیمش.
برای شادی روح علی اللهم صلی علی محمد وآل محمد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی