گل ناز منی
سلام یکی یکدونه ی من.قربون اون خنده هات بشم که شب و نصف شب نداره.دیشب وقت خواب همچین بازی در آوردی که من قه قه می زدم و خودت هم می خندیدی.خیلی وقته که شبها همین بازی ها رو در میاری و من کلی ذووووووق می کنم!یاد حرف مامانم می فتم که همش می گفت بچه که بزرگتر میشه بازیش هم بیشتر و بامزه تر میشه.
راستی دختر نازتپلی من!ما برای تاسوعا و عاشورا نمی ریم شمال.آخه حتما راه ترافیکه و ما هم که ماشین نداریم!میترسیم بلیط هواپیما بگیریم و نیم ساعته بریم رشت ولی از رشت تا لاهیجان رو باز دو ساعت توی ترافیک بمونیم!!!مملکتت ماست دیگه!
هی دل غافل...
اما برای هفته ی بعد از عاشورا می ریم 3روز می مونیم و بر میگردیم البته فقط برای اینکه مادر جون و پدر جون خیلی اصرار می کنن و همش می گن ما دلمون داره برای بچه ها یعنی تو و معین در میاد!
تازه 5آذر واکسن داری که چون تعطیله باید فرداش یعنی ششم ببرمت.فقط چند روز دیگه مونده تا بپری توی هفت ماهگیت.
الان قشنگ می شینی .روروئک سوار می شی.کلی هم شیطون شدی و همه چیز رو می خوای بزاری تو دهانت.
آخ ستیلا کاش می شد بجای همه ی این نوشتن ها فقط ازت فیلم می گرفتم...از خوابیدنت ،از خندیدنت...
حدود دوهفته است که دیگه روی پا تکونت نمیدم و شیر که می خوری خودت می خوابی.عاشقتم دختره!!بوس.