رقص....نماز...!!!!
سلام خوشکل طلای مامان. نمی دونم از چی برات بنویسم؟!!از شیطونیهای بامزه ات؟!از چرب زبونیهای بانمکت؟!یا از دم به دقیقه رقصدنات؟!یا شاید هم از الله الله (نماز)خوندنت؟!!
تازگیها مهره های تزئیینی رو بر می داری و میزاری دهانت و وقتی می گم توی دهانت نکن و یا بدش به من می گی نمی دم و می ری پشتم قایم می شی و مولوچ مولوچ می کنیش!!!آخه اونا سفت هستند و من می خوام بدونم چه مزه ای برات دارند!!!تازه می ترسم خدای نکرده بپره تو گلوت و من بدبخت بشم!
اینقدر ناز حرف می زنی .من همیشه این سن بچه ها رو خیلی دوست داشتم که حرف می زنن اما اشتباهی!!!مثلا به پروانه میگی پر ماله! به گل می گی تول! می خوای بگی عمو زنجیر باف می گی عمو زنجی !کلی با این حرف زدنات حال می کنم.
یعنی کافیه یکی با دو دست بشکن بزنه!!!تو وسط معرکه داری می رقصی!الان هم یاد گرفتی قر میدی!همچین خوتو کج می کنی و تلاش که کمرتو بلرزونی!وای رقص کردنت خیلی جالبه طلای من.
دم اذان که میشه میزنم شبکه های داخلی.اذان که می گن بدو بدو جانماز و چادرتو میاری(مادر جون برات خرید و دوخت و از شمال آورد) و میاری و به هرسمتی که باشه بدون توجه به قبله می شنینی و با اقامه ی نماز جماعت تلویزیون تو هم دولا راست میشی و نماز می خونی و ذکرت اینه : الهم صلی. اللهم صلی . اللهم صلی.
عزیزم بهشت من تویی.