ستیلاستیلا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

♥ هر دم و بازدم من♥

ستیلا به معنی پاکدامن و بانوی بزرگوار یکی از القاب حضرت مریم سلام الله علیها می باشد

تیتیلای من

طناز مامانی می بوسمت. اینقدر شیطون بلا شدی ستیلا!با یه بوسه هم آدم رو رام خودت می کنی! بهت می گم بگو ستیلا میگی تی تی ----- تیتیلا ! تو رو روی پاهام می نشونم و می گم الاکلنگ تیشه ستیلا برنده می شه و قتی خسته می شم و می زارمت پایین،میای روی پاهام وای می ایستی می گی الا  الا !یعنی دوباره الاکلنگم بده! هفته ی گذشته عزیز و عمه ات اومده بودند دو روز موندن و رفتند.پسر عمه ات صائب می رفت روی سرسره سرپا میموند الان تو هم یاد گرفتی و می ری بالای سرسره ات و یاعلی یاعلی گویان سر پا وای می ایستی بعد صدام می کنی مامانی ،ماماجی !که منو نگاه کن!بعد که میام سمتت  دو تا دستاتو باز می کنی و خودتو میندازی توی ؟آغوشم و یه بوس می دی و همه ...
18 مرداد 1392

19 رمضان

امروز 19 ماه رمضان هستش.دیشب شب قدر بود... من متاسفانه مسجد نرفتم.نه اینکه دلم نخواد،نه،بابایی نبرد منو.تنهایی هم که نمیزاره برم! وقتی تو خوابیدی،حدود ساعت 2 نیمه شب خودم تنهایی توی اتاقت نماز و دعاهای مخصوص این شب عزیز رو خوندم و تو خلوت خودم برای خودم گریه کردم.امیدوارم خدا قبول کنه. مجرد که بودم همیشه می رفتیم مسجد محلمون و دوستان با هم جمع می شدیم یه گوشه و با هم دعا می خوندیم.اما از وقتی که ازدواج کردم همه چیز من شد تنهایی... امان از همسایه ها سلام یکی یه دونه ی من.دیشب ساعت 21 و 30 بود که خوابیدی.من کلی خوشحال شدم که ستیلای من زود خوابیده.منم تشکمو پهن کردم که بخوابم.همینکه دراز کشیدم زنگ آیفون به صدا در اومد.همسایه ها کلید یادش...
6 مرداد 1392

نیم ساعت خوابیدی!!!

سلام عزیز دلم.دیشب نیم ساعت خوابیدی و بعدش یه پشه ی بد درست پشت پلک راستت رو نیش زد تو هم بیدار شدی.بعدش تا 2صبح بیدار بودی...منم با تو... اما الان خوابی خدا رو شکر ولی من هر کاری می کنم دیگه خوابم نمی بره.سر درد هم دارم!!! قربون چشمات بشم من الهی.هفت تا بوس... بن بن بن سلام قند مامانوخوبی ستیلای من.دیشب که بابایی از سر کار اومد خونه رفتیم بیرون.کالسکه نبردیم و تو ه ماشالله فقط بدو بدو می کردی.ای جونم!!! عزیزم برات بن بن بن خرید.البته مقدماتیشو.وقتی بازش کردم با دو بار نشون دادن کارتها بهت تقریبا اسم همو رو یاد گرفتی!وقتی می گفتم مثلا بابا فوری بین ٣٠ تا کارت عکس کارت بابا رو بر میداشتی به میدادی. الهی قربوننت بشم. دوستت دارم. [موض...
2 مرداد 1392

یک روز هستیم،یک روز نیستیم.

سلام عزیز دلم.دیروز دم ظهری رفتیم خونه ی خاله جون.اونجا کلی شیطونی کردی.بهتره بگم از خواب که بیدار می شی تا شب وقت خوابیدن یه لحظه نمیشینی و همش سرپایی!!! عصر با خاله رفتیم آرایشگاه.موهامو رنگ کردم.موقع برگشتنمون زن پسر عمه ام "علی آقا"با دخترش اومده بودند آرایشگاه.اونها هم سال گذشته پسر جوونشونو بر اثر تصادف از دست دادند.بعدش ما خداحافظی کردیم و اشتیم میومدیم خونه که یه چیزی خیلی حالمو گرفت.چند روز پیش از یه مغازه که فروشنده اش چند تا پسر جوون بودند برات شیرکاکائو خریده بودم ولی دیروز توی راه دیدم که براش حجله گذاشته بودند.تمام تنم مور مور شده بود.یاد علی افتادم وتوی خیابون بغضم ترکید ولی خودمو کنترل کردم آخه کی از دل دیگری خبر داره.خدا ا...
1 مرداد 1392

تو ...

سلام دختر زیبای من.تنها بهونه ی من برای زندگی... عسل مامان ،تا دلت بخواد شیطون بلا شدی گلم.همی نکه می گیم بریم آب بازی بدو بدو میری دم در حمام و هی میکوبی به در و می گی آب بادی آب بادی !! تازه !!روی زمین جا نیست تو بشینی و بازی کنی ،می ری روی میز عسلی میشینی و صدا می کنی ماما جی ! ماماجی ،یعنی مامان جون منو نگاه کن!!!یه وقتایی هم که نگاهت نمی کنم با صدای بلند داد میزنی مامی!!!ایناااا!!! از دست تو جای دستمال کاغذی و سطل آشغالشو گذاشتم بالای میز عسلی اما الان دیگه جای اون هم امن نیست چون می ری بالای میز و دستمال بر می داری و می گی بیا !!من نمی فهمم چرا اینقدر دستمال کاغذی برای بچه ها جذابیت داره!!! هر وقت غذا می خوری و دستا...
31 تير 1392

من وتو

سلام عزیز دلم.حالت خوبه گل نازم؟ تازگیها شیطون بلا شدی قند عسلم.الن هم دقیقا نشستی جلوی مانتیور و نمیزاری من ببینمنش.آهنگ گذاشتم و داری می رقصی!!!قربونت بشم من الهی. حرفهایی که می زنی: یه چیزی رو که می خوای بدی دستم یا یه چیزی رو می خوای می گی مامانی اینا. به هاپو می گی هاپی! نی نی رو می گی نی نی.و هروقت که تولویزیون داره بچه ها رو نشون می ده تند تند میای جلوش وای می ایستی با انگشتای کوچولوت اشاره می کنی می گی نی نی. ..نی نی! ماهواره یه فیلم نشون میده به اسم از بوسه تا عشق،به محض شنیدن صدای آهنگش تو هم قشنگ همون آوا رو تکرار می کنی.اون لحظه واقعا خوردنی می شی چون خیلی قشنگ حس می گیری عزیزم. امروز روزه گرفتم.خدا ر...
26 تير 1392

بیادت هستیم علی

سلام. خواب بودم ،یهو اون لحظه ای جلوی چشمم مجسم شد که پرستار ها یکی یکی از اتاق احیا بیرون میومدند و سرشون رو تکون می دادند.همون لحظه ای که همه رو ول کردم و بدو بدو رفتم تو اتاق که علی رو ببینم اما بیدار نشده بود...دراز کشیده بود...بی خیال دنیا شده بود.صداش کردم ...عی علی بیدار شو...اما رفته بود... سال ٩١ خیلی بد بود... امسال دومین ماه رمضونیه که علی پیش ما نیست.چشیدن مرگ نزدیکان چقدر تلخه.دلم می خواد یه بار دیگه بغلش کنم.یاد اون روزی افتادم که اومده بود خونمون و وقتی کنارش دراز کشیده بودم می خواست بغلم کنه درواقع می خواست شکممو که تو توش بودی بغل کنه،خیلی دوست داشت ببیندت،اما نشد...هرچند دایی علی تورو میبینه اما ما نمیبینیمش. ...
23 تير 1392

سرافون

سلام ناناز من.الان خوابی خدا رو شکر.اما امروز باز بیتابی می کردی.بقول خاله مریم حتما داری دندون در میاری! عصر یه سرافون برات دوختم وقتی تنت کردم اینقدر خوشت اومده بود که دور خودت می چرخیدی و می رقصیدی.الهی مامان فدات شم.وقتی بیدار شدی ازت عکس می گیرم و شب میزارم توی وبلاگت.یه دنیا که کمه ،خیلی دوستت دارم عزیزم.هرکاری کردم خوب نموندی که ازت عکس بگیرم.این بهترین عکس با این لباسته گلم. ...
22 تير 1392